كلمات قصاروسخنان حكمت آموز امام صادق (عليه السلام)

كلمات قصاروسخنان حكمت آموز امام صادق (عليه السلام)

 

 

 كلمات قصاروسخنان حكمت آموز امام صادق (عليه السلام)



ارزش عقل وتعقل

1- عقل و خرد ، چيزي است كه خداوند بوسيله آن پرستش و بندگي شده و با آن بهشتها تحصيل گرديده است.
2- اجر و پاداش به ميزان عقل و خرد است.
3- كاملترين مردم از نظر عقل خوش خلقترين آنان است.
4- ستون و پايه انسانيت عقل و خرد است.
5- عقل راهنماي شخص با ايمان است.
6- پرداختن به دانش و زياد در آن انديشيدن و فكر كردن ، چشم عقل را باز مي كند.
7-كمال و وارستگي عقل در گرو سه چيز است : تواضع و فروتني براي خدا ، يقين نيكو داشتن و سكوت مگر از بيان مطلب خود.
8- با فضليت ترين آثار و علائم عقل ، عبادت و بندگي خدا و محكمترين و مطمئن ترين سخن براي او ، دانش و بزرگترين بهره و لذت او حكمت است.
9- جلب محبت نيمي از خردمندي است .
10- مردان سه گروهند : خردمند ، بي خرد ، فاجر و نابكار . مرد خردمند كسي است كه اگر با وي حرف بزني پاسخ مي گويد و اگر سخن بگويد درست حرف مي زند و اگر به سخني گوش داد ، آنرا نگاه مي دارد و در مي يابد ؛ احمق و نابخرد اگر سخن بگويد شتاب مي كند و اگر با وي حرف بزني ، غفلت مي كند و بي توجه است و اگر به كار زشتي وادار شود آنرا انجام ميدهد ؛ و فاجر و نابكار هم شخصي است كه اگر امانتي به وي بسپاري خيانت مي كند و اگر با وي سخن بگوئي براي تو ننگ و عار مي گردد .
11- پنج چيز است كه در هر كس نباشد بهره زيادي در او نيست : دين ، خرد ، شرم ، خوشخوئي و ادب نيكو .
12- نيكرفتاري با مردم يك سوم از خردمندي است.
13- پنج خصلت است كه هر كس يكي از آنها را از دست بدهد هميشه زندگيش ناقص ، عقل و خردش زايل و دلش گرفتار خواهد شد : تندرستي ، امنيت، فراخي روزي ، همدم موافق ( همسر صالح ، فرزند صالح ، دوست صالح ) و راحتي .
14- ريشه و تبار هر انساني عقل و خرد او است و شخصييتش دين او ، و كرم و بزرگواريش در رابطه با تقواي اوست ، و همه مردم در انتساب به آدم برابرند .
15- خردمند هيچكس را سبك و بي مقدار نمي شمارد .
16- هيچ انساني عاقل كامل حساب نمي شود مگر آنكه سه نكته در زندگي او باشد : حق مردم را چه در حال خشم و چه در حال رضا بپردازد ؛ براي مردم راضي باشد به آنچه كه براي خود راضي است ؛ و به هنگام لغزش ، حلم و بردباري بكار گيرد .
هر کس جامع سه خوي و خصلت باشد ، انسان کاملي است : عقل ، زيبائي و فصاحت بيان .
17- هر كس گرفتار سه چيز باشد ، عقل از سرش مي پرد : از دست دادن نعمت ، وجود همسر فاسد و مصيبت دوست .
18- سه چيز دليل خردمندي انجام دهنده آنهاست : فرستاده و ايلچي ، دليل ميزان عقل فرستنده و نوع تحفه و هديه دليل حدود خردمندي اهدا كننده و نامه دليل پايه عقل نويسنده است .
19- انسان خردمند سه چيز را هرگز نبايد فراموش كند : از بين رفتن دنيا ، دگرگوني احوال و آفتهائي كه بالاخره انسان گرفتار آنها مي شود .
20- سه چيز در غالب انسانها بطور كامل ديده نمي شود : ايمان ، خرد و كوشش و اجتهاد.
21- ما { ائمه اهل بيت (عليهم السلام) } دوست مي داريم كسي را كه خردمند ، دانا ، فهميده ، دانشمند ، بردبار ، سازگار ، شكيبا ، راستگو و با وفاست .
22- انسان عاقل و خردمند بايد راستگو باشد تا به سخنش اعتماد شود و بايد سپاسگزار هم باشد تا شايسته زيادت و افزودني باشد .
24- در مسائل حكمي و فلسفي نظر كردن و به تفكر پرداختن ، عقل و خرد را بارور مي كند .
24- در هر كه پنج چيز نباشد چندان بهره اي در وجودش نيست : دين ، خرد ، ادب، آزادگي و خوش خلقي .
25- پنج چيز در ميان بندگان كم تقسيم شده ( و مردم بهره ناچيزي از آنها دارند ): يقين ، قناعت ، صبر و سپاس ، و آنچه همه اينها را كامل گرداند عقل است .
26- هيچ آفريده اي در نظر خداوند مبغوض تر از احمق نيست كه از او دوست داشتني ترين چيزها نزد خود را كه عقل باشد گرفته است .
27- از آثار عقل و خرد ، وجود زيركي ، فهم ، حفظ و دانش است .
28- هر كه خردمند باشد ، انشاءالله پايان كارش بهشت است .
29- هر كه داراي خرد باشد ، متدين هم خواهد بود و متدين وارد بهشت ميشود.
30- هر گاه خداوند بخواهد از بنده اي نعمتي را بگيرد ، نخستين چيزي را كه در او دگرگون مي سازد عقل اوست.
31- خداوند عقل را بيافريد و فرمود پيش بيا ، آمد . فرمود عقب برو ، رفت . پس فرمود: سوگند به عزت و جلالم چيزي محبوبتر از تو نيافريده ام ؛ براي تو پاداش مي دهم و گيفر نيز بر تو است .
32- خداوند تبارك و تعالي از مردم به ميزان عقلي كه در دنيا به ايشان داده ، حساب خواهد كشيد .
33-عقل مرد در سه چيز آزموده مي شود : در درازي ريش ، نقش و نگاري انگشتري و در کنيه اش .
34-عقل انسان بعد از چهل سالگي تا پنجاه - شصت سالگي افزون مي شود سپس رو به نقصان مي گذارد .
35- اگر بخواهي در يك مجلس عقل مردي را بيازمائي ، در ضمن صحبت يك مطلب نشدني را به ميان بياور ؛ اگر منكر آن شد بدان كه او خردمند است .
36- انسان عاقل دو بار از يك سوراخ نيش نمي خورد .
37- كسيكه يكي از سه خصلت را نداشته باشد شخص شريف و محترمي نخواهد بود : عقلي كه او را زينت بخشد ، ثروتي كه او را مدد كند و خويشاوندي كه او را ياري رساند .
اسحاق مي گويد : به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم : من نزد كسي مي روم و با او به سخن مي نشينم و تا سر صحبت را باز مي كنم ، او مقصود مرا در مي يابد . و كسي هم هست كه من مطلب خود را به تمام و كمال به او مي گويم ، آنگاه او حرف مرا بطور كامل دريافت ميكند و به من باز مي گرداند ، و شخص سوم پس از آنكه يك بار مطلب را به او گفتم به من مي گويد دوباره بگو .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : اي اسحاق ! مي داني چرا اينطور است ؟ اولي كسي است كه عقل با سرشت او عجين گشته و عقل دومي در شكم مادر با وجودش در آميخته و عقل سومي پس از بزرگ شدن داراي عقل شده است ، لذا مي گويد تكرار كن

پيرامون علم و جهل

1- بر اين دانش قفلي نهاده شده كه سئوال ، كليد آن است.
2- كسيكه بدون علم و آگاهي و بينش اقدام به كاري كند همانند كسي است كه در بيراهه گام مي سپارد كه هر چه سريع تر حركت كند از هدف دورتر خواهد شد .
3- دانش ، سپر و مانع است و آن کس که از زمان خود آگاه است مشکلات ، او را عاجز و درمانده نمي کند .
4- جهل و ناداني در سه چيز است : خود بزرگ بيني ، خصومت شديد و جهل نسبت به خدا .
5- دانشمندان امانتداران پيامبران هستند مادامي كه به دربارهاي پادشاهان رفت و آمد نكنند .
6- داناترين مردم ،راضي ترين آنان است از قضا و حكم الهي .
7- چهار گروه از چهار چيز سير نمي شوند ... و دانشمند از علم و دانش .
8- دانش همه مردم را در چهار چيز يافتم : اول ، شناخت پروردگار ؛ دوم ، خودشناسي و توجه به خلقت خود ؛ سوم ، هدف و مقصود خداوند از خلقت انسان ؛ چهارم ، اينكه چه امري انسان را از دين بيرون مي برد .
9- خداوند تعالي از پيرمرد جاهل و نادان خوشش نمي آيد .
10- جهل و ناداني چيزي است كه در آفرينش فرزندان آدم بكار رفته كه رو آوردن آن ، تاريكي و پشت كردن آن نور و روشنائي است .
11- دلهاي نادانان با درخشش طمعها از جا كنده مي شود و گرفتار آرزوها مي گردد و به فريبها و نيرنگها دچار مي آيد .
12- جستجوي دانش و تحصيل علم ، فريضه و واجب است .
13- دانشمندان وارثان پيامبرانند.
14- دانشمندان امينانند و پارسايان ، دژها و اوصياء ، سرورانند .
15- مردم سه گروهند : دانشمندان ، دانش آموختگان و بقيه همچون كف بي مقدار آب .
16- هفتاد گناه براي جاهل بخشيده مي شود قبل از آنكه براي عالم حتي يك گناه بخشيده شود .
17- هر كه بدون دانش و هدايت فتوي دهد ، فرشتگان رحمت و عذاب هر دو او را نفرين كنند و وبال كساني كه به حكم و فتواي او عمل مي كنند بر گردن اوست .
18- حكمت را به مردم جاهل و نادان نگوئيد كه براي آن ارج ننهاده ايد ، و آن را از اهل حكمت دريغ نورزيد كه ايشان را ستم كرده ايد .
19- نادان ، فاسد پذير است .
20- از خويهاي انسان نادان آن است كه پيش از آنكه مطلبي را كاملاً گوش دهد ، پاسخ مي گويد و قبل از فهميدن ، به مقابله بر مي خيزد و در مورد چيزي كه نمي داند حكم و داوري مي كند .
21- هر كس كوتاهي ورزد ، به هلاكت افتد و هر كه از عاقبت كار بيمناك باشد ، از ورود در آنچه آگاهي ندارد ، خودداري مي كند .
22- هر كس بدون داشتن علم و آگاهي بر چيزي هجوم برد ، دماغ خود را به خاك ماليده است .
23- عمل هفت گروه تباه شده است : اول ، مرد خونسرد و دانشمند و پر علم كه معروف نيست و با اين ويژگي ياد نمي شود .

معرفت و شناخت

1- خداوند هيچ عملي را جز همراه با معرفت و شناخت نمي پذيرد و اصولاً معرفت و شناخت آنجا وجود دارد كه عمل هست . پس هر كه داراي معرفت بود همين معرفت او را به كار و علم رهنمون مي شود و آن كس كه عمل نمي كند اصلاً داراي شناخت نيست .
2- دانش شعاع شناخت و معرفت است.
3- حكمت عبارت است از معرفت و دين فهمي .

خشيت از خدا

1- وجود خشيت در دل آدمي نسبت خدا دليلي كافي بر وجود علم و آگاهي است و غرور و فريبكاري جهل و ناداني است در حد زياد .
2- آنچه كه دانش به عنوان اثر باقي مي گذارد خشيت است و كسي كه محروم از خشيت است نمي تواند عالم باشد هر چند كه در دانشهاي مشكل موشكاف باشد .
3- هر كه در خلوت حيا نكند و در پيري كف نفس ننمايد و از ته دل از خدا نترسد ، خيري در او نيست .

احسان و نيکوئي

1- احسان و خوبي جز با سه شرط كامل نيست : انجام فوري آن ، كوچك شمردن آن و پوشيده نگاه داشتن آن.
2- خودداري از بخشش و احسان بدگماني به خداوند است.
3- خانواده انسان به منزله اسيران او هستند . پس هر كس داراي نعمت بود بايد بر خانواده اش فراخ بگيرد ؛ اگر نكند ، بيم آن است كه نعمت از دست او بيرون رود .
4- احسان آن چيزي است كه پيشدستي كني ، اما آنچه پس از سئوال و درخواست ميدهي ، در برابر آبروئي است كه در جلوي تو ريخته شده است .
5- منت گذاشتن و به رخ كشيدن احسان آنرا از بين مي برد .
6- به همديگر هديه بدهيد تا دوستي و محبت پيدا كنيد ، چون هديه ،كينه را از بين مي برد .
7- دلها سرشته شده با دوستي و محبت كسيكه سود رسان است و دشمني و بغض كسيكه بي فايده و ضرر زن است.
8- احسان زكات نعمتها است و شفاعت و پا در مياني ، زكات مقام و منزلت است و بيماريها زكات بدنهاست و عفو و گذشت زكات پيروزي است . و آنچه زكاتش پرداخت گرديده تضمين شده است و از دست رفتني نيست .
9- شادماني در گرو سه چيز است : وفاداري ، حفظ حقوق مردم و پايداري در مشكلات و سختيها .
10- هر كه به سه چيز علاقمند نباشد گرفتار سه امر ديگر مي شود : هر كه طالب سلامتي و خواهان صلح نباشد ، گرفتار خواري و ذلت مي شود و هر كه اهل احسان و نكوكاري نباشد ، پشيمان مي گردد و هر كه دوست زياد نگيرد ، زيان مي بيند .
11- سه چيزاست كه در هر كه باشد آقاست : فرو خوردن خشم ، گذشت از گناهكار، و احسان و صله با مال و جان .
12- سه چيز محبت مي آورد : دينداري ، فروتني ، و احسان و بخشش مال .

فقاهت و دين فهمي

1- فقه آرايش ايمان است و حلم و بردباري هم زينت فقه .
2- كار انسان سامان پيدا نمي كند مگر در پرتو سه چيز : دين فهمي ، تقدير معيشت و صبر در مشكلات .
3- مردم چاره اي ندارند جز اينكه بپرسند و دانا شوند .
4- از ياران ما كسي كه در دين تفقٌه نمي كند و درصدد فهم آن بر نمي آيد خيري ندارد .
5- مرگ احدي از مؤمنان براي شيطان دوست داشتني تر از مرگ يك دانشمند دين و فقيه نيست .
6- در دين تفقه كنيد و آنرا بفهميد كه هر كس چنين نباشد همچون عرب باديه نشين ، بي اطلاع خواهد بود .
7- اگر جواني از جوانان شيعه را كه به دين فهمي و تفقه نمي پردازد پيش من آورند او را تنبيه مي كنم .
8- هنگامي كه يك مؤمن فقيه بميرد شكافي در اسلام ايجاد مي شود كه هيچ چيز آنرا پر نمي كند .
9- دوست دارم بر سر دوستان و ياران من تازيانه بخورد تا فقه بياموزند .
مردي به امام صادق (عليه السلام) عرض كرد : شخصي كه ولايت شما را مي شناسد و مؤمن است، خانه نشين شده است و با هيچيك از برادران ايماني اش آمد و شد ندارد . چطور است ؟
امام فرمود : اگر او چنين كند پس چگونه در دين خود فقيه و دانا مي شود ؟

صداقت و دوستي

1- بيست سال مصاحبت و همدمي به منزله خويشاوندي است.
2- صداقت و دوستي پنج شرط دارد كه در هر كس جمع باشد او را به دوستي و صداقت نسبت بدهيد ، و گر نه او صديق نيست و رفتار او ارتباطي با صداقت ندارد : آراستگي دوست را آراستگي خود بداند ؛ درونش براي او مانند آشكارش باشد ؛ ثروت و دارائي ؛ رفتار او را دگرگون نسازد ؛ او را براي همه محبت و علاقه اش اهل و شايسته بداند ؛ در گرفتاريها او را تنها نگذارد .
3- مؤمن انس گيرنده است و در وجود كسي كه نه انس مي گيرد و نه كسي با او مأنوس مي شود خيري نيست .
4- پيگيري و مته به خشخاش گذاشتن موجب جدائي است.
5- انتقاد ( خرده گيري ) عداوت و دشمني مي آورد .
6- زنج و زحمت در سه چيز است : دگرگوني دوستان ، مخالفت و جدائي بدون توضيح ، و جستجو از چيز بي فايده .
7- انس در سه چيز است : همسر سازگار ، فرزند نيكوكار ، و دوست با صفا .
8- كار برادر و دوست خود را به نيكوترين صورت بپذير و به كلمه اي كه از دهان برادرت بيرون آمده گمان بد مبر در حاليكه تو براي آن محمل خوب پيدا مي كني .
9- بر تو باد دوستان صديق ؛ چون آنان بهنگام خوشي و راحتي نيروي ذخيره اند و در گرفتاري ، سپر و مانع .
10- هر كس بخواهد جز با آدميان بي عيب طرح دوستي نريزد ، كم دوست مي ماند .
11- هر كس از دوست خود جز ايثار و فداكاري نخواهد ، هميشه ناراضي و خشمگين مي شود .
12- دوست و برادرت را به هنگام نعمت تازه و يا گرفتاري جديد بيازماي .
13- كسي كه دوستش را پيش از اعتماد نيازمايد و قبل از انس و معاشرت به وي اعتماد نمايد چنين رفاقتي پشيماني ثمر دهد .
14- ارتباط در ميان دوستان در وطن بوسيله ديد و بازديد است و در مسافرت با نامه نگاري .
15- انسان با دوست و برادرش جمعيتي است و در دوستي كسيكه براي تو مثل حقي را كه براي خود مي شناسد ،نشناسد ، خيري نيست .
16- با يكديگر دست بدهيد كه اين كار كينه را مي برد .
17- انتظار و توقع انصاف از دوستان ، دور از انصاف است.
18- هيچكس را بدون امتحان به سه چيز دوست واقعي مخوان : او را به خشم بياور ؛ ببين آيا خشم ، او را از حق به باطل مي برد يا نه ؟ با پول او را بيازماي ، و در سفر او را امتحان كن .
19- از آثار دوستي و علاقه انسان به دين و آئين خود ، محبت اوست نسبت به برادران ايماني اش.
20- با خدمت و كمك مالي به دوستان خود به خدا تقرب بجوئيد .
21- مردم را زياد تفتيش نكن كه بي دوست خواهي ماند .
22- دوستان سه گروهند : آنكه با جان ترا كمك كند و آنكه با مال به تو مدد رساند - اين دو صديقند و در دعوي رفاقت صادق - . سومي فقط مي خواهد از تو بهره بگيرد و ترا براي خوشي خود مي خواهد ؛ پس به او اطمينان مكن .
23- غيبت كسي را مكن كه غيبت ترا مي كنند و براي دوست و برادرت چاه مكن كه خود در آن مي افتي و هر عملي كني به تناسب سزا مي بيني .

پيرامون خودسازي

1- هر كس در جستجوي نقص و كسري در وجود خود نباشد ، هميشه ناقص مي ماند و كسي كه دائماً ناقص است و رو به كمال نمي رود ، مرگ براي او بهتر است .
2- هر كس با مردان خصومت بورزد مروت و مردانگي اش از ميان مي رود .
3- مؤمن مدارا مي كند و كنار مي آيد ، اما نزاع و كشمكش نمي كند .
4- كسي كه دو روز او برابر باشد ، زيان كرده است و آن كس كه امروز او بهتر از ديروزش باشد به حال او بايد غبطه خورد .
5- از آثار تواضع و فروتني است اينكه با هر كه ديدار كني به او سلام كني .
6- هر كه واعظي دروني و مانعي خودي و همدمي كه او را ارشاد كند ، نداشته باشد دشمنش بر گرده او سوار خواهد شد .
7- پنج چيز همانطورند كه من مي گويم : براي بخيل ، راحتي و براي حسود ، لذت و خوشي و براي ملول و خسته و كم ظرفيت ، وفا و براي دروغگو ، مروت نيست و شخص سفيه ،آقا و سرور نمي شود .
8- در اثر آرامش ، سلامت و با عجله و شتاب ، ندامت و پشيماني حاصل ميشود .
9- انسان حريص از دو خصلت محروم مي شود و دو خصلت ديگر در وي پديد مي آيد : از قناعت محروم مي شود ، پس راحتي را از دست مي دهد و از رضايت محروم مي گردد ، پس يقين را از دست مي دهد .
10- از آثار ايمان راستين آن است كه حقيقت را هر چند به ضرر تو باشد بر باطل اگر چه بو سودت باشد ترجيح دهي و اينكه سخن تو از عمل تو فراتر نرود .
11- خداوند با هيچ چيز بهتر از سكوت و زيارت بيتش ، عبادت نشده است.
12- هر كه از قضاي الهي خشنود باشد ، قضاي الهي تحقق پيدا مي كند و او پاداش مي گيرد و هر كس از قضاي پروردگار ناخشنود باشد ، باز قضاي او جاري مي گردد ولي عمل آن بنده تباه ميشود .
13- شرافت مؤمن در نماز شب و عزت او در خودداري از آزار مردم است.
14- گفتن سواره به پياده كه راه بده ستم است.
15- چه بسا صبر يك ساعت موجب شادماني طولاني مي شود و چه بسا لذتي كه اندوه طولاني در پي دارد .
16- از خدا پروا داشته باش ولو اندك ، و ميان او و خود پرده اي قرار ده هر چند نازك .
17- دعا { و نفرين } از نيزه ها كاري تر است.
18- شجاعت و دلاوري بر پايه سه امر سرشته است و براي هر يك از آنها امتيازي است كه براي ديگري نيست : از جان گذشتن ، تن به خواري و زبوني ندادن ، و نام آوري ...
19- انسان در رفتار با خانواده اش نيازمند سه خوي است كه اگر در طبيعت خود ، آنها را نداشته باشد بايد ولو بطور تصنعي آنها را بكار برد : نيكرفتاري ، توسعه در هزينه با اندازه و برنامه ، و غيرت با حفظ و نگهداري ايشان .
20- اگر مردم از سه چيز سالم باشند از سلامت كامل بهره مند خواهند شد : زبان بد ، دست بد ، و كار بد .
21- سه چيز موجب محروميت انسان مي شود : اصرار در سئوال ، غيبت و بدگوئي از مردم ، و مسخرگي .
22- هر كس در جستجوي سه چيز جز از راه حق باشد از سه چيز بحق محروم شود : هر كس بدون استحقاق طالب دنيا باشد ، بحق از آخرت محروم مي گردد ، هر كه بدون حق طالب رياست باشد ، حق محروم از اطاعت ميشود ، هر كس مالي را از راه غير حق بجويد از دوام و ماندن آن محروم مي گردد .
23- سه چيز است كه هر انساني بايد از آن دوري گزيند : نزديك شدن به اشرار و بدان ، همصحبتي بانوان ، و همنشيني منحرفان .
24- سه چيز از رسيدن به مقام بلند باز مي دارد : كم همتي ، كمروئي و ضعف فكر .
25- سه چيز براي انسان عيب است : حسد ، سخن چيني ، و بي خردي .
26- سه چيز عداوت و دشمني مي آورد : نفاق ، خودپسندي ، و ستمگري .
27- كم صبري ، رسوائي است.
28- هر كس بيش از حقش بخواهد ، شايسته محروميت است.
29- نماز قرباني هر انسان باتقواست ، حج جهاد ناتوانان است، و براي هر چيزي زكاتي است و زكات بدن روزه است، با فضليت ترين كارها ، انتظار فرج و گشايش از سوي خداست ، و كسي كه بدون كار دعا مي كند مانند كسي است كه بدون كمان تير بيندازد .
30- با كسي نزاع و كشمكش نكن كه شكوه و شخصيت تو از بين مي رود و شوخي نكن كه مورد جسارت و اهانت قرار مي گيري .
31- اگر مي خواهي مورد احترام قرار بگيري نرمخو باش ، و اگر مي خواهي مورد اهانت واقع شوي خشونت كن .
32- هر كس ترا گرامي بدارد تو نيز او را گرامي بدار ، و هر كس ترا سبك شمارد و اهانت كند خود را از اهانت او دور كن ( و با بي اعتنائي خود را گرامي بدار ).
33- آدم شريف نبايد چهار چيز را ترك كند و از آنها بدش آيد : به احترام پدر از جا برخاستن ، به مهمان خدمت كردن ، به مركب شخصاً رسيدگي كردن هر چند كه داراي صدها خدمتكار باشد ، و خدمت كردن به استاد و كسي كه از او چيز مي آموزد .
34- شرم از آثار ايمان است.
35- كسي كه شرم ندارد ايمان ندارد .
36- هيچ چيزي نيكوتر از سكوت و هيچ دشمني مضرتر از جهالت و هيچ دردي دردناكتر از دروغ نيست .
37- حاجت خواستن از مردم از دست دادن عزت و حياست .
38- دادگري شيرين تر از آبي است كه يك انسان تشنه به آن دست پيدا مي كند .
39- بهترين بندگان خدا كسي است كه داراي پنج خوي باشد : خوشحالي بهنگام احسان و نكوئي ، استغفار به موقع اسائه و بدي ، سپاسگزاري در عطا، صبر در بلا و گرفتاري ، و بخشش و گذشت بهنگام مظلوميت .
40- شايسته ترين مردم براي عفو و گذشت كسي است كه نيروي كافي براي مجازات و كيفر دادن دارد.
41- هر كه رياست طلب باشد هلاك شده است.

صله رحم و احسان به خويشاوندان

1- سه خوي از عاليترين خويهاي دنيا و آخرت است: كسي را كه به تو ستم كرده ببخشي ، با كسي كه از تو بريده بپيوندي ، و هر گاه در حق تو جهالت و اهانت شده خونسرد باشي .
2- هر كس زباني صادق داشته باشد ، عملش پاكيزه گردد و هر كه نيت و قصد نيكو داشته باشد ، روزيش فراخ ميشود ، و هر كس به اعضاي خانواده اش احسان و نيكوئي كند ، عمرش افزون مي گردد .
3- هر كسي دست از خدمت به خلق بكشد در واقع يك دست از ايشان دريغ داشته است و در نتيجه چندين دست از كمك به او عقب كشيده خواهد شد .
4- سه چيز است كه خداوند بوسيله آنها عزت انسان مسلمان را مي افزايد : صرف نظر كردن از كسي كه به وي ستم كرده و بخشش و عطا به كسي كه او را محروم ساخته ، و پيوند با كسي كه با وي بريده است.
5- هر كس از جستجوي روزي حلال شرم نكند هزينه زندگيش سبك مي شود و خانواده اش در رفاه و نعمت بسر مي برند .
6- صله خويشاوندان نزديك خلق را نيكو ، نفس را پاكيزه ، روزي را زياد و مرگ را به تأخير مي اندازد .
مردي پيش امام صادق (عليه السلام) از خويشاوند نزديكش شكايت و گله كرد . امام صادق (عليه السلام) فرمودند : خشم خود را بخور ، هر كاري مي خواهي بكن . اوگفت: آنان در حق من چنين و چنان كرده اند.
امام صادق (عليه السلام) فرمودند : تو هم مي خواهي مثل آنان باشي و خداوند به هيچكدام از شما با نظر رحمت نظر نكند ؟
7- از خويشاوند نزديك خود مبر هر چند او از تو بريده باشد .
8- بهترين نوع صله رحم آزار نرساندن به ارحام است .
9- چيزي سراغ نداريم كه عمر را زياد كند مگر صله رحم و ارتباط با خويشاوند و احسان به آنان .

مشورت و رايزني

1- هرگز انسان از راه مشورت ضرر نمي بيند و دچار هلاكت نمي شود .
2- سه چيز است كه مرد در مورد آنها عذري ندارد كه انجام ندهد : رايزني با شخص خير خواه ، مدارا كردن و كنار آمدن با حسود ، و جلب محبت مردم .
3- با شخص احمق مشورت مكن ، و از دروغگو ، كمك مخواه و به دوستي فرد بي حال دل مبند .
4- هيچ ياري و كمكي مطمئن تر از مشورت و رايزني نيست .
5- با مردمان خدا ترس مشورت كن .
6- رايزني با فرد خردمند و خيرخواه كاري است خوب ، با بركت و توفيقي است از سوي خداوند . پس اگر با مرد خيرخواه و خردمندي مشورت كرديد هرگز مخالفت نكنيد كه دچار لغزش خواهيد شد .
7- چرا يكي از شما در كارهاي مهمي كه برايش پيش مي آيد با يك مرد عاقل و متدين و پرهيزگار مشورت نمي كند ؟
8- هر كه مورد مشورت برادر ايماني خود قرار بگيرد و خالصانه او را نصيحت نكند و برايش خيرخواهي ننمايد خداوند فكر و نظر را از او مي گيرد .
9- در كارهايت با بردگان و مردم پست مشورت مكن .
10- در كارهايت با مردم خدا ترس مشورت كن .

رازداري

1- سينه تو گسترده ترين جا براي راز تو است.
2- راز تو بخشي از خون تو است ، پس آنرا در رگهاي ديگران جاري مساز .
3- هر كه رازش را حفظ كند اختيار هنوز در دست خود اوست و هر سخني از ميان دو نفر بگذرد ، پخش شده است.
4- آشكار كردن راز و پخش آن ساقط شدن و هلاكت است.
5- فاش كننده راز فردي است دچار شك و ترديد ( و باور ندارد ).
6- تحمل ولايت و امامت ما فقط با تصديق و قبول آن نيست بلكه كتمان و پوشيده نگاه داشتن و حفظ آن از غير اهلش نيز بخشي از پذيرش امامت و رهبري ماست .
7- زبان خود را نگه داريد و در خانه هايتان بنشينيد .
8- مردم به داشتن دو خصلت مأمور شدند پس آندو را ضايع كردند و بر اثر آن وضعشان دگرگون شد : صبر و رازداري .
9- شما بر دين و آئيني هستيد كه هر كس رازدار باشد و آنرا كتمان كند ، عزت يافته و هر كس آنرا فاش سازد ، خوار و زبون مي گردد .
امام صادق (عليه السلام) به يكي از خدمتكاران خود در حاليكه دست روي لبهايش گذاشته بود فرمود : اي سالم ! زبانت را نگه دار ، به سلامت خواهي زيست و مردم را بر گرده ما سوار نكن .

خشم و غضب

1- مؤمن كسي است كه بهنگام خشم از حقيقت دور نمي افتد و اگر خشنود و راضي است در باطل وارد نمي شود .
2- خشم كليد هر بدي است.
3- خشم دل شخص حكيم را تباه مي سازد .
4- هر كه جلوي خشم خود را نگيرد مالك عقل خويش نيست .
5- سه تن جز در سه مورد شناخته نمي شود : آدم خونسرد جز بهنگام خشم و شجاع و دلير جز در موقع كار زار و دوست جز در وقت نيازمندي ، شناخته نمي شوند .
6- خداوند بواسطه عدل و دادش آسايش و راحتي را در يقين و خشنودي قرار داده است و غم و اندوه را در شك و خشم .
7- هر كه خشمش آشكار شود نيرنگش آشكار گردد و هر كه هوس شديد داشته باشد احتياطش سست مي شود .
8- امام صادق (عليه السلام) فرمود : رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) به مردي كه از بيابان آمده و به پيغمبر گفته بود مرا موعظه كن سه بار پشت سر هم فرمود : به تو دستور مي دهم كه خشم نكني و عصباني نشوي .
9- خداوند به يكي از پيامبرانش وحي كرد بدين مضمون : اي فرزند آدم ! مرا بهنگام خشم و غضب خود يادآور ، من نيز ترا در موقع خشم و غضبم ياد خواهم كرد .
10- خشم ايمان را فاسد مي كند چنانكه سركه عسل را از بين مي برد .

خوش اخلاقي

شكيبائي ، نيكوكاري ، خونسردي و خوش اخلاقي از خويهاي پيامبران است .
1- بر تو باد سخاوتمندي و خوش اخلاقي كه اين دو خصلت مرد را مي آرايند همانطور كه دانه درشت مرواريد در وسط گردنبند زينت بخش آن است.
2- هيچ زندگي اي گواراتر از زندگي توأم با حسن خلق و هيچ مالي سودمندتر از قناعت به روزي كافي اندك هيچ جهلي مضرتر از خود بيني نيست .
3- سه چيز بر كرم و بزرگواري مرد دلالت دارد : خوش خلقي ، خشم خوري ، و چشم پوشي .
4- به امام گفته شد : مرز خوش اخلاقي چيست ؟ فرمود : نرم بال و پاكيزه كلام باشي و برادرت را با روي باز و خندان ديدار كني .
5- هر كس داراي سه خصلت نباشد ايمانش به او سود نمي بخشد : خونسردي كه بدان وسيله جهالت نابخرد را برگرداند ، تقوائي كه بدين طريق از محرمات خودداري كند و اخلاقي كه با مردم مدارا نمايد .
6- اگر بد اخلاقي مي دانست كه با خلق بد ، خود را معذب مي سازد ، در اخلاقش تجديد نظر مي كرد نرمخوئي مي نمود .
7- هر كس بد اخلاق باشد خودش را معذب ساخته است .
8- همانطور كه سركه عسل را خنثي مي كند و آنرا از ميان مي برد خلق بد هم عمل انسان را فاسد مي گرداند .
خداوند توبه آدم بد اخلاق را نمي پذيرد ؛ چون هر گاه از گناهي توبه كرد ، به گناهي ديگر بزرگتر از گناه نخست مي افتد.

موضوعات گوناگون

1- چهار چيز است كه کم آنها هم زياد است : آتش ، دشمني ، فقر و نداري ، و بيماري .
2- از علائم يقين درست مرد مسلمان اين است كه مردم را به بهاي غضب الهي خشنود نسازد .
3- نخستين قدم در راه اطاعت خدا صبر و شكيبائي و رضا و خشنودي از خداست در مورد آنچه خدا براي بنده اش دوست دارد ، حالا بنده را خوش بيايد يا نيايد .
4- زنداني واقعي كسي است كه دنيايش او را از آخرتش باز داشته است .
5- دلهاي خود را براي خاطر چيزهائي كه از شما فوت شده مشغول و گرفتار مسازيد كه ذهن شما از آمادگي نسبت به امورآتي باز خواهد ماند .
6- غني ترين ثروتمند كسي است كه اسير حرص و آز نيست .
7- هر كس كه به آنچه خدا روزيش كرده قانع باشد غني ترين مردم است .
8- عدل و داد چقدر گسترده است هر چند كم باشد .
9- هيچ انساني امين واقعي محسوب نمي شود مگر آنكه در سه مورد امانت را ادا كند : دارائي و فرزندان و ناموس . اگر در دو مورد امانتدار باشد ولي سومي را ضايع گرداند ، امين نيست .
10- هر كه به سه چيز دل ببندد فريب مي خورد : كار نشدني را تصديق كند ، به كسي كه مورد وثوق نيست اعتماد نمايد ، و به آنچه مالك نيست طمع ورزد .
11- حاكمان نمي توانند در سه چيز كوتاهي كنند : نگهباني مرزها ، سراغ مظالم رفتن و رفع ستم از مردم كردن ، و گزينش صالحان و شايستگان براي امور اجرائي .
12- سه چيز نشانه فكر درست و نظر صائب است : خوش برخوردي ، خوب گوش دادن ، و نيكو پاسخ گفتن .
13- بدهكاري ، در شب موجب اندوه و در روز باعث ذلت و خواري است.
14- عافيت نعمتي است كه نمي توان شكر آنرا بجا آورد.
15- عافيت نعمتي است پنهان كه هر گاه موجود باشد فراموش مي شود و هر زمان نباشد ياد مي شود .
16- مروت و مردانگي آن است كه خداوند ترا در آنجا كه نهي كرده است ، نبيند و آنجا كه فرمان داده حضور داشته باشي ، غايب نبيند .
17- كسي كه به هر سؤالي پاسخ گويد ، قطعاُ ديوانه است .
18- هر كه بدون قصد و عمد گناه كند به عفو و گذشت شايسته است.
19- با فضليت ترين صدقه و احسان خنك كردن يك جگر تشنه و رفع تشنگي اوست.
20- موقعي كه چهار چيز شايع شود و رواج يابد چهار چيز ديگر آشكار مي گردد : هر گاه زنا و فحشا رواج يابد ، زلزله ها و زمين لزره ها رخ مي دهد ؛ اگر زكات پرداخت نشود ، دامها مي ميرند ؛ موقعي كه قاضي در قضاوت جور و ستم كند ، آسمان از بارش مي ايستد ؛ و در صورتيكه اهل ذمه عهد بشكنند و برابر پيمان ذمه عمل نكنند ، مشركان بر مسلمانان پيروز مي گردند .
21- هر كس كاري را نابهنگام شروع كند مثل اين است كه ميوه را نا رسيده چيده است .
22- خواب آرامش تن است و سخن راحتي روح و سكوت آرامش عقل و خرد .
23- سه چيز از خوشبختي شخص است: داشتن همسر مطيع و فرزند نيكو عمل و روزي فراهم ، تا انسان روز ، به تأمين و تحصيل آن بپردازد و شب ، راحت نزد اهل و عيال خود باز گردد .
24- كسي كه با ستم و تعدي پيروز شده پيروزي نصيب او نشده است.
25- كسي كه براي هيچكس فضليت نشناسد آدمي خود بين است.
26- به پدرانتان نيكي كنيد تا فرزندان شما هم به شما نيكي كنند و از زنان ديگران چشم بپوشيد و عفت عمومي را رعايت كنيد تا زنانتان پاكدامن باشند .
27- كسي كه خود رأي باشد در پرتگاه لغزش قرار دارد .
28- از دست دادن نيازمندي مورد لزوم ، بهتر است از اينكه آنرا از غير اهلش بطلبي .
29- هر كس در جاهاي تهمت آور وارد شود كسي را كه به او گمان بد مي برد نبايد سرزنش بكند .
30- پنج چيز از پنج تن ناممكن است : خيرخواهي از آدم حسود ، دلسوزي از دشمن ، احترام از فاسق ، وفا از زن ، و شكوه و هيبت از فقر و نداري .
31- كسي كه در زندگي خود ميانه رو باشد ، من متعهد مي شوم كه فقير نشود .
32- رويگرداني نيكو عبارت از اين است كه به گناهي كه از كسي سر زده ملامت نكني و صبر زيبا هم آن است كه گله و شکايت ننمائي .
33- سودمندترين چيزها براي انسان آن است كه پيش از ديگران به شناخت عيبهاي خود بپردازد .
34- پر زحمت ترين و رنج آورترين كارها نصيحت و خير خواهي براي كسي است كه گوش به پند و اندرز نمي دهد .
35- راحت ترين راحتيها نوميدي از مردم است.
36- از كسي كه به تو نعمت و هديه اي داده سپاسگزار باش و به آدميان سپاسگزار نعمت و هديه بده .
37- پدر و مادر بر گردن فرزند سه حق دارند : سپاسگزاري از ايشان در هر حال ، فرمانبرداري از ايشان در موارد امر و نهي در غير معصيت و نا فرماني خدا ، و خير خواهي ايشان در آشكار و نهان .
38- سه چيز است كه همه مردم به آنها نيازمندند : امنيت ، عدالت ، و فراواني .
39- سه چيز زندگي انسان را تيره و نا گوار مي كند : پادشاه ستمگر ، همسايه بد ، و زن بد دهن .
40- سكونت جز در صورت جمع بودن سه چيز ، دلخواه نيست : هواي پاكيزه ، آب فراوان ، و زمين نرم و حاصلخيز.
امام جعفربن محمد (عليه السلام) آشنائي به اوضاع زمان را لازمه حيات :
امام جعفربن محمد (عليه السلام) آشنايي به اوضاع زمان را لازمه حيات مي داند و در اين باره مي گويد :
آنكه احوال زمان خويش بداند ، پوشيدگيها و پيچيدگيهاي امور بر وي تاختن نياورد .
41- آزاده ، همواره آزاده است ، اگر او را دشواري پيش آيد ، در آن بصبر كوشد و اگر مصيبتي بر وي ببارد ، او را بهم نشكند ، هر چند اسير و مغلوب گردد و هر چند آسايش و فراغ وي بگرفتاري و سختي بدل شود .
42- اسلام ، آيين الهي است مسلمان آنكس باشد كه به آيين خداوند اقرار كند و مؤمن آن بود كه فرمان خداي را بجاي آورد، و نيز مؤمن را بدين خصال توصيف مي كند : مؤمن نيك ياري كننده و سبك خرج است ، در امر معيشت حسن تدبير دارد و از يك سوراخ ، دو نوبت گزيده نمي شود .
با ( عبدالعزيز قراطيسي ) چنين گويد : ايمان به منزله نردبانيست كه ده پله دارد و هر پله آنرا پس از پله ديگر مي پيمايند ليكن آنرا كه در پله دوم ايستاده است ، نرسد تا به آنكس كه در نخستين پله جاي دارد بگويد : تو را ارزشي نيست .
باين نحو آنكه در برترين پله نيز باشد ، چنين سخني با شخصي فرودين خويش نتواند گفت : اي« عبدالعزيز » ! ، چون كسي در اين درجات از تو پائين تر بود ، او را با نرمي بسوي خود فراز آر و آنچه در طاقت وي نيست ، بر او تحميل مكن كه بفشار آن در هم بشكند و خرد گردد ، زيرا آنكه مؤمني را شكست ، تاوان وي بر او قرار گيرد .
امام جعفر بن محمد (عليه السلام) مي فرمايد : عبادت را بر خويش مكروه مگردانيد . و اين تمثيل نيز ، از آن پيشواي بزرگ روايت شده كه يكي از اصحاب خويش را حكايت كرده است :
مردي مسلمان همسايه نصراني خويش را با سلام دعوت كرد و آئين اسلام را چنان بر وي بزينت جلوه داد كه او مسلماني پذيرفت.
سحرگاه ديگر ، آنمرد بدر خانه همسايه نو مسلمان خود رفت و حلقه در بكوفت .
مرد تازه مسلمان گفت : كيست ؟
همسايه از پشت در آواز داد : منم ! برخيز و وضو بساز و جامه بپوش تا به مسجد رويم و نماز گزاريم .
تازه مسلمان از بستر بر آمد ، وضو بساخت و جامه خويش پوشيد و با همسايه خود ، روانه مسجد شد .
در خانه خداي هر دو تن به نماز ايستادند و تا طلوع فجر ، در اين كار بودند ، سپس نماز بامداد بجاي آوردند و آنگاه مرد نو مسلمان ، بسوي خانه آهنگ بازگشت كرد ، ليكن رفيق وي او را گفت :
بكجا ميروي ؟ روز كوتاه است و تا بظهر اندكي بيش نيست .
تازه مسلمان از رفتن باز ايستاد و بار ديگر با همسايه خويش باقامه نماز پرداخت . پس از آنكه ظهر رسيد و نماز آن نيز بجاي آمد ، مرد نو مسلمان عزم خانه كرد، اما دوست او ، وي را نگاهداشت و با او گفت :
عصر نزديكست بمان تا نماز عصر را نيز بگزاريم .
نماز عصر را نيز پايان بردند ، نو مسلمان خواست راهي خانه گردد ليكن باز همسايه او گفت : اكنون پايان روز است و از آغاز آن كوتاهتر است ، بجاي باش تا نماز مغرب نيز گزارده شود .
پس از نماز مغرب ، مرد نو مسلمان همچنان در پي رفتن بود كه همسايه اش او را گفت : بيش از يك نماز باقي نيست ، آنرا نيز بجاي آوريم و آنگاه بخانه باز گرديم .
ناگزير ، تازه مسلمان بماند تا نماز عشاء را نيز با همسايه خود بجاي آورد و سپس هر دو بسوي خانه خويش بازگشتند .
در پايان همان شب پيش از آنكه سپيده بدمد ، حلقه در خانه مرد تازه مسلمان بصدا در آمد و او آواز كرد : كيست ؟
از پشت در همسايه مسلمان وي گفت : منم .
مرد گفت : چه كار داري ؟
همسايه پاسخ داد : بقصد نماز آمده ام ، برخيز و وضو بساز و جامه بپوش تا به مسجد شويم . مرد گفت : اي رفيق ! براي اين دين ، بيكارتر از مرا پيدا كن كه من انساني عيالمند و مسكينم .
 




:: موضوعات مرتبط: امام صادق علیه السلام , ,
:: برچسب‌ها: موسسه امام صادق(ع) ,
|
امتیاز مطلب : 58
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
نویسنده : مهران کاوه
تاریخ : یک شنبه 7 اسفند 1390
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: